منظوراز خدمت، خدمت صادقانه بدون چشم داشت يا خدمت غير خودخواهانه ، خود محوري وبيمارگونه مي باشد زيرا هر عمل و خدمتي براي نتيجه اي و يا اثري انجام مي گيرد پس هر خدمتي يك اثر يا يك نتيجه دارد ، گاهي ما هديه اي به كسي مي دهيم اما منظورمان از دادن آن هديه در واقع پس گرفتن چيزي است كه مورد انتظار ماست يا گاهي كمكي به كسي مي كنيم و انتظار داريم كمك مشابهي از او دريافت كنيم ، اين اعمال و خدمتها براي اثر ونتيجه است ولذا پاداش آن نيز همان انتظاراتي است كه ما از ديگران داريم. كه درواقع ما باا نتظاراتمان پيش مي رويم و اگر آن انتظارات انجام نگيرد حالمان خراب مي شود و شروع مي كنيم به سرزنش كردن و غيبت كردن ،تهمت زدن ...

و اگر ما در مقابل عملي كه انجام مي دهيم مزد دريافت مي كنيم آن ديگر خدمت نيست آن شغل ماست پس بهتر است كه شغلمان را درست و خوب انجام بدهيم مثل معلمي  ،پزشك، پليس ....

اما خدمت بدون چشم داشت خدمتي است كه درآن به نتيجه خدمت يا عمل نگاه نمي كنيم و خدمت از نتيجه آن جدا مي شود چه اين نتيجه خوب باشد يا بد ، پس خود خدمت براي ما مهم مي شود و نه اثر آن و چنين خدمتي از اعمال روز مره ما كه باعث تكرار و كسالت مي شود دور است اين نوع خدمت باعث تفكر مثبت و نگرش زيبا به زندگي به دنيا و به مردم   مي شود . در خدمت غير خود خواهانه كه با نيت پاك و خالصانه انجام مي گيرد ذهن انسان از تفكرات منفي و از چشم و هم چشمي ها و از انتظارات و توقعات ويرانگر فاصله مي گيرد و ذهن به نوعي ثبات و تمركز مي رسد همين ثبات و تمركز است كه زمينه لازم را براي پيشرفت و ترقي و رشد روحاني فراهم مي سازد ، بجاي اينكه فرد افكار پريشان ، گسسته و منفي داشته باشد بر عكس افكار و احساساتي منسجم و متمركز پيدا مي كند كه در اين حال فهم انسان باز مي شود و ادراك قوي مي گيرد . مسئله خدمت خالصانه و بدون توقع از  خيلي سالهاي پيش در تعاليم  انسانهاي بزرگ و انجمن وجود داشته است  خيلي ها اين عقيده را دارند كه براي رسيدن به آرامش و تصفيه روح و ذهن بايد اصول چند گانه اي انجام  دهند و يكي از اين اصول مهم  همان خدمت بدون چشم داشت مي باشد ،  آنها معتقدند هر فرد با خدمت بدون توقع و كمك و ياري به ديگران در حقيقت به خداوند  ياري و كمك مي رسانند اين تفكر باعث رشد عقلي و روحي  مي شود و آنها را براي كمال آماده مي كند آنها عقيده دارند انسان با خدمت صادقانه و وفادارانه  از خود و احساسات و عواطف و افكار و اعمال خود جدا مي شود و در واقع به خداوند نزديك مي شود فرقي نمي كند كه اين خدمت ( كار در آشپزخانه باشد يا عبادت در  مسجد،معبد،كليسا يا عمل  نظافت و طي كشيدن در جلسه،وقت گذاشتن براي تازه واردان...) در هر صورت اين خدمت است كه باعث رشد و شكوفايي استعدادهاي دروني انسانها مي شود و آنها را از اعمال و عادات هاي بدشان جدا مي كند و به پله هاي بالاتر ارتقاء ميدهد . خدمت باعث عدم وابستگي مي گردد و اين عدم وابستگي از دروني ترين زواياي وجود هر شخص شروع مي شود و به بيروني ترين اعمال انسان مي رسد بدون خدمت انسان به لذت عشق و زيبايي نمي رسد و در همان مرحله پستي و كودكي باقي مي ماند فكر و روح بسته و محدود مي شود و نقا ئص و بيماريها ي فكري و روحي برطرف نمي شود . بزرگترين خدمت بدون انتظار را خداوند در حق ما مي نمايد ، او بدون توقع روزي ميدهد و به انسانها محبت مي كند خداوند از ماچيزي نمي خواهد جزعشق ورزيدن و محبت كردن ديگران و اين عشق ورزيدن  باعث رشد و كمال انسانها است . خدمت غير خودخواهانه تنها خدمتي است و تنها عملي است كه بيماري در آن شركت نمي كند زيرا بدون هيچ انتظار و توقعي انجام ميگيرد و اين خدمت

خالصانه مي شود و خدمت بدون شرط و بلا عوض  فقط براي خداست و لذا معتاددر اين خدمت پيشرفت مي كند و از دامهاي بيماري (وسوسه،اجبار،خودمحوري) رها مي شود خدمت صادقانه تنها خدمتي است كه فرد با قلب و روح و روان و با نيروي محبت و عشق خود انجام مي دهد و لذا هر چند در ظاهر نمودي ندارد ليكن در حقيقت فضيلت بزرگي مي باشد كه نتايج و آثار عظيمي در زندگي بشر پديد مي آورد . 

 

خدمت كردن در  انجمن ،جلسات،دوستان بهبودي...

شخص با حضور در جلسات،مطالعه ي نشريات دوازده قدم،گفتگوي مكرر با راهنما و دوستان بهبودي، مشاركت كردن، كار كردقدم ها،رشد و تغيير خود را آغاز مي كند.

برنامه با تغيير دادن و متحول ساختن معتاد شروع مي كند. معتاد با افزايش شناخت و رشد، بايد آستين ها را بالا بزند و به بخشيدن آنچه كه سايرين چنين آزادانه به وي بخشيده اند،اقدام كند.به طور خلاصه،زمان آن رسيده كه وارد مرحله اي ديگر كه خدمت و حمايت از سايرين است را آغاز كند.ش

خدمت  و حمايت داراي دو هدف است: كمك به خود و كمك به فردي كه حامي او(رهجو) شده ايم  .به ياد داشتن اين نكته حائز اهميت است كه دليل اصلي حمايت از سايرين،ياري رساندن به خويش است.فرد به هيچ وجه مسئول بهبودي يا از سرگيري اعتياد افرادي كه خدمتگزارشان مي شود نيست.هدف اصلي،سهيم شدن آزادانه ي تجربه،نيرو و اميد خويش با ديگري است، و با اين عمل،به خود كمك ميكند و شايد به فردي كه حمايتش را به عهده گرفته است نيز ياري رساند. افراد در مسير بهبودي از اين رو به ديگران كمك مي كنند ،كه به خود كمك كنند.اين طرز تفكر به روشني دراين شعار انجمن كه (( براي حفظ هر چيز،بايد آن را بخشيد.ما با در ميان گذاشتن...))خلاصه   مي شود.

با شريك شدن با شخصي كه نسبت به ما تجربه كم تري از دوازده قدم دارد،با كوشش در جهت ياري رساندن به او، بينشهاي جديدي نسبت به بهبودي خويش مي يابيم.هنگامي كه من وارد انجمن شدم و مشاركت ها راشنيدم و شروع به كار كرد قدم ها كردم به ميزان ندانسته هايم پي بردم.براي آگاهي بيش تر انگيزه پيدا كردم.همين مسئله درباره ي خدمت و حمايت نيز صدق مي كند.هنگامي كه سعي مي كنيم به سوالات تازه واردان پاسخ دهيم،به ميزان بي اطلاعي خود پي مي بريم.شهامت گسترش دادن خود و رشد كردن را مي يابيم هنگامي كه شخصي يا كسي كه به او خدمت مي كنيم از ما پرسشي   مي كند و ما جوابش را نمي دانيم،زمان آن است كه به راهنما ي خود مراجعه كنيم. با كمك به ديگران،مجبور به آموختن مي شويم.روش آساني است:در جلسات شركت      مي كنيم،راهنما مي گيريم، قدم ها را كار مي كنيم،به ديگران خدمت مي كنيم.

هر سازماني(نهادي) به قوانيني ،اصولي  نياز دارد، و انجمن نيز از اين قاعده مستثني نيست.دوازده اصلي كه حاكم بر فعاليت برنامه هاي دوازده قدم است ،سنت ناميده       مي شود.ابقاي تشكيلات برنامه دوازده قدم ،براي اطمينان از اين امر كه برنامه براي كمك به ديگران در دسترس همه خواهد بود،بسيار ضروري است. هر چيز به اصطلاح جاي خود را دارد.خدمت نسبت به كار كرد قدم ها و آموختن حفظ بهبودي در كمال فروتني و آسايش، در درجه دوم اهميت قرار مي گيرد. اما پس از آنكه

اعضا ديگر به اعتياد باز نگردند، آنگاه خدمت براي تضمين بقاي كل تشكيلات،اهميت     مي يابد.

خدمت چگونه باعث رشد روحاني ما مي شود و اين چه خدمتي است كه ما را از نظر روحاني شكل مي دهد.

قبل از اينكه به موضوع خدمت بپردازيم مي خواهم كه برايتان داستان خدمت را بگويم

جلسه اي بود كه 4 تا خدمتگزار داشت.اسم اين خدمتگزار ها

1-همه كسي  2-يك كسي    3-هر كسي  4-هيچ كسي بودند

در جلسه مشاركت كردند كه  ما با بحران مواجهه شديم و بايد بخاطر امنيت جلسه اقدامات ضروري انجام بدهيم.از همه كسي تقاضا مي شد كه با جديت قدم بردارند. و همه كسي مي دانست كه با لاخره يك كسي بايد اين قدم را بردارد.

اما هركسي مي دانست اين وظيفه او است.اما مي دانيد كه با لاخره كي اين قدم را برداشت هيچ كسي و همه كسي تقصير را مي انداخت گردن يك كسي

وقتي هيچ كسي كاري انجام نمي داد كه بايد هر كسي  انجام مي داد.

در جلسه مشاركت  مي كردند كه بايد درباره  سكوت جلسه واحترا م به همديگر... اطلاع رساني كنيم وبه همه اين پيام را برسانيم.

از همه كسي تقاضا مي شد كه اينكار را انجام دهند .يك كسي عصباني شد براي اينكه مي دانست گفتن نمي خواهد هر كسي بايد اينكار را انجام بدهد. و اين وظيفه  همه كسي بود و در نهايت اين وظيفه داد شد به هيچ كسي

 و اين داستان ادامه پيدا مي كرد.هميشه مي شد روي هيچ كسي حساب كرد . هيچ كسي بهترين جاذبه بود براي تازه واردان،ازخود وقت خود مي گذاشت و در كمال فروتني خدمت مي كرد ،سبد را حمايت  مي كرد ، فيلتر سيگار ها را جمع مي كرد،  مرتب و منظم در جلسات شركت     مي كرد،هيچ كسي به عنوان عضو وفادار انجمن باقي مانده بود ...

وقتي  بحران آمد و مشكلات شروع شد به نظر شما چه كسي آماده بود بله هيچ كسي

اما هنگام راي گيري براي كانديد شدن پستي يا مقامي براي خدمت به نظر شما چه كسي آماده بود  بله همه كسي

يك   NAبخاطركاري كه نمي كند نمي شناسندش.بخاطر كاري كه انجام مي دهد مي شناسندش

 

من در انجمن نيستم كه به من خدمت كنند ، من رهجونگرفتم  تا به من خدمت بشود بلكه من آمده ام تا به ديگران خدمت بكنم . خدمت و رشد روحاني ارتباطشان با هم ديگر خيلي جالب است شما وقتي كه يك درياچه اي را در نظر مي گيريد كه به آن رودهايي وارد مي شود و همينطور رودهايي از آن خارج مي شود مي فهميداين درياچه يك درياچه زنده است آبش و محيطش سالم است گياهان وآبزياني كه در آن زندگي مي كنند و رشد مي كنند محيطي سالم را ايجاد مي كنند اما اگر اين درياچه مرده باشد  كه هيچ آبي از آن خارج نشود و فقط آبي كه واردش ميشود آبي باشد كه از كوه ها          سر ازير مي شود آن هم به ميزان كم براي همين به آن مي گويند درياي مرده آبش سنگين مي شود محيط تميزي ندارد حيات اندكي در آن است جانداران دريايي به آن صورتي كه در محيط هاي ديگر زندگي مي كنند در آنجا زندگي نمي كنند و اين آب كم كم مي گندد همين طور معتادي كه خدمت نمي كند و يا بهتر بگويم آن خدمتي كه       مي كند او را از نظر روحاني شكل و پرورش  نمي دهد در اين خطر قرار دارد در خطر راكد شدن در خطر ساكن شدن و اين آب وجودش كم كم گند مي زند و كم كم بو        مي گيرد و ديگر بدرد مصرف نمي خورد و باعث بهبودي ديگران نمي شود . معتاد مثل درياچه اي است كه آب هايي واردش مي شوند و آب هايي از او خارج مي شوند همين طور كه خداوند و راهنما تغذيه اش مي كنند همين طور اين معتاد ديگران را كمك      مي كند اين آب از درياچه وجودش خارج مي شود و ديگران را بركت مي دهد. خدمتي كه ما را از نظر روحاني شكل مي دهد منظور مشغول بودن و عرق ريختن و بدو بدو كردن نيست مثلا يك نفر مي گويد برويم راي بدهيم به رهجو،راهنما،...دوست من اين خدمت را بكند شايد خدا قلبش را لمس كند و جلسات و قدم ها را جدي بگيرد و سر براه بشود . اين آن خدمتي نيست كه ما از آن صحبت مي كنيم ما دست ها را به كار            نمي گيريم تا اينكه  خدمات ماقلب و فكر و روح و احساسات ما را دنبال كنند ، روشي كه انجمن از ما مي خواهد خدمت كنيم خدمتي كه ما را از نظر روحاني شكل مي دهد خدمتي است كه اصول روحاني قلب و روح  و دست هاي ما را  هدايت    مي كند .

كاري كه ما در انجمن  وبراي همدردان وبراي همه انسانها انجام مي دهيم و اسمش را       مي گذاريم   ***{{خدمت}}***

اين خدمت از ايمان ما  سر چشمه مي گيرد از ايمان و اعتماد ما به خدا و اين خدمت از روي آگاهي وعشق ماست .

 خدمتي كه به فكر خودش نيست خدمتي كه به فكر خودش است كه الان در مورد من چه فكر مي كنند وقتي  اين خدمت را انجام مي دهم حتما خدا و ديگران چقدر واقعا از من راضي هستند و خوشحال هستند كه من دارم اين خدمت را انجام مي دهم البته خدمت  ممكن است باعث خوشحالي خيلي از انسانها بشود ولي شايد خدمت ما باعث خوشحالي خدا نشود چون ما معتادان ياد مي گيريم بتدريج  خواست و اراده معتادان و انسانهاي ديگر را بدست آوريم حتي اگر گاهي اصول را زير پا بگذاريم و ياخواست و اراده  خدا را انجام ندهيم .

 ولي آن خدمتي كه ما را از نظر روحاني شكل مي دهد اين است كه ببينيم خدا ازما چه مي خواهد مي گويد خدايا تو چه مي خواهي كه من انجام بدهم به ازاي آن محبتي كه تو به من كرده اي نه اينكه آن را تلافي كنم ما هيچ وقت نمي توانيم محبت خدا را تلافي كنيم آنقدر اين محبت در حق ما عظيم است و واقعا عجيب كه ما نمي توانيم تلافي كنيم ، ما چون محبت شديم محبت مي كنيم چون گرسنه بوديم سير شديم آن راه نجات را كه پيدا كرديم و رايگان پيدا كرديم با ديگران سهيم مي شويم چون نوشيديم و تشنگي روحاني ما بر طرف شد حالا از اين آب كه مجاني جاري شده از اين نهر كه از آسمان جاري مي شود به ديگران هم مي نوشانيم اين است آن خدمتي كه ما را از نظر روحاني شكل مي دهد. خدمتي كه به من فكر نمي كند خدمتي كه ايثار مي كند خدمتي كه ما را از نظر روحاني شكل مي دهد خدمتي است كه ايثار ماست مي دانيد ايثار يعني چي ؟

مفهومش مهرباني است ما جرايش فرق مي كند . ايثارگري يعني من كسي هستم كه به دليل اين كه تو را دوست دارم و يا حتي اگر فقط تو هستي به عنوان يك انسان كاري را مي كنم كه خوب است كاري را مي كنم كه درست است وكاري مي كنم كه دوست دارم واز اين كار خوب ودرستي كه مي كنم لذت مي برم شادي برايم دارد رضايت دارد خشنودي دارد به زندگي من جهت وهدف ومعني مي دهد و سپاسگذار تو هستم كه اين فرصت را به من دادي كه اين كار را براي تو بكنم بخاطر اينكه از طريق كاري كه من براي تو مي كنم اين من هستم كه رشد مي كنم اين من هستم كه يك مرحله تكاملي پيدا مي كنم اين همان چيزي است كه يك مادر از طريق بزرگ كردن بچه اش يك موجود ديگري مي شود كه اصلا نبوده يك موجود بهتر وبرتري مي شود كه اصلا نبوده از اين طريق اين همان وقتي است كه شما از طريق كمك ومحبت به ديگران دقيقا احساس حال خوبي داريد و براي خودتان و در خودتان چيزي را رشد مي دهيد كه نداشته ايد اين مفهوم ، مفهوم ايثارگري است توش لذت است توش شادي است در حالي كه مفهوم ديگرش اين است كه  من رنج نمي برم كه تو راحت و آسوده باشي

ايثار آن چيزي است كه براي  ما ارزش دارد و قابل استفاده است. من (زمان) وقتي را كه بدرد هيچ كس و هيچ كاري نمي خورد را نمي توانم صرف خدمت بكنم استعدادم را كه هيچ كجا ازآن استفاده نمي كنم و به هيچ درد نمي خورد را نمي توانم تقديم  بكنم آن خدمتي كه مرا از نظر روحاني شكل  مي دهد آن بهترين  و با ارزش ترين چيز زندگي من است آن ايثار من است كه مي آورم  و تقديم مي كنم آن خدمت من را از نظر روحاني شكل مي دهد .

و ديگر اينكه خدمتي كه ما را از نظر روحاني شكل مي دهد . آرامش ما را ممكن است به خطر بيندازد آن دايره اي را كه براي خودمان درست كرديم و در آن دايره خيلي احساس راحتي و احساس آرامش مي كنيم من اينجا الان راحتم كسي مزاحم من نشود اين محيط را به هم نزنيد اين زندگي را كه دارم بهم نزنيد...

 خدمتي كه صادقانه و وفادارانه  است وانجمن را جلال و تعالي مي دهد شايد اين دايره آرامي ها را به خطر  اندازد ممكن است لازم باشد ما از اين دايره بيرون بزنيم ممكن است لازم باشد ما  راحتي مان را به خطر بيندازيم اين خدمتي است كه  انجمن از ما     مي خواهد و من و شمارا از نظر روحاني شكل مي دهد.

 خدمتي كه از روي غرور باشد خدمتي كه از روي تكبر باشد خود را به ديگران نشان دادن كه ببينيد من چه كارهايي از دستم بر مي آيد و از تعريف و تمجيد مردم ارضاء شدن خدمتي نيست كه به رشد روحاني من كمك كند.

 بعضي وقت ها ما مي خواهيم خدمت كنيم چرا كه با خدمت كردن مطرح مي شويم و به ديگران اجازه نمي دهيم كه خدمت كنند و  با خدمت فرمان دست ما است ما به ديگران مي گوييم كه چكار بكنند و با اينكار خودمان را بزرگ نشان مي دهيم.وپشت سر اين خدمت مقام ،شهرت ... است

حتي دعا مي كنيم خدايا كمكم كن كه به ديگران كمك كنم و ابزاري باشم در دستان تو به من بده كه به ديگران كمك كنم

كه در واقع انگيزه من اين است كه من ازديگران در جايگاه بالاتر قرار گيرم و همه از من تعريف كنند.

بايد ببينيم آيا حاضر هستيم مثل يك نوكر خدمت كنيم و اجازه دهيم مثل يك نوكر با ما رفتار شود.(يك نوكر مي آيد براي نوكري و انتظار ديگري ندارد و اگر از او ايرادبگيرند بگويند اينجا را هم تميز كن  ناراحت نمي شود وتميز   مي كند چرا كه آمده براي نظافت كردن ووظيفه خود مي داند)

بايدآن كاري را كه انجام مي دهيم مخفيانه انجام بدهيم اگر سبد راحمايت ميكنيم ويا در گمنامي كاري براي نجات كسي انجام مي دهيم اگر دعا مي كنيم اگر خدمتي مي كنيم بايد با نيت پاك ومخفيانه انجام بدهيم تا خدايي كه از درون ما آگاه است ، ما را ارج بدهد ما را پاداش بدهد.تا از خدمت سود روحاني ببريم.

 پس خدمتي كه از روي تكبر و غرور است بدرد معتادان و بدرد انجمن نمي خورد و ما را از نظر روحاني شكل نمي دهد ما مي توانيم سالها اينطور خدمت كنيم ولي تكان نخوريم در ايمانمان جلو نرويم و در همان جا كه هستيم در همان پله باقي بمانيم .

خدمتي كه ما رانابود مي كند .

 خدمتي كه از روي ترس است چه ترس از خدا و چه ترس از ديگران نكند من الان اين كار را انجام ندهم ديگران فكر كنند كه آدم خوبي نيستم و بخواهند مرا از خدمت بردارند شروع مي كنم به رشوه دادن، هديه دادن ،مهماني دادن،غذا دادن،چاپلوسي كردن....

 ترس از اينكه بگويند فلاني اهميت نمي دهد به انجمن پس من از روي ترس ديگران و يا از روي ترس دروني كه نكند خدا من را رد كند اگر من اين خدمت را انجام ندهم نكند لغزش بكنم نكند خدا آن  هديه اي را كه به من داده  از من پس بگيرد پس از روي ترس  انجام مي دهم.

 و خيلي ها به غلط اين روش را آموزش مي دهند كه مثلا ببينيد  فلاني چطور شما را خدمت مي كند ولي شما حاضر نيستيد هيچ كاري انجام بدهيد و اين افراد از روي اجبار از روي ترس از روي احساس گناه بلند مي شوند و شروع مي كنند كارهايي را انجام دادن و بعد مي بينيم كه  هم به خودشان  هم به خدمتي كه در آن هستند صدمه مي زنند. براي اينكه از روي تمايل اين كار را نمي كنند كاري كه انجام مي دهند از روي اجبار و با احساس گناه با احساس ترس اين كار را انجام مي دهند براي همين با ديگران بد اخلاقي مي كنند غر مي زنند شكايت مي كنند حتي به خدا غر مي زنند و اين خدمت آنها را  نا بود مي كند نه تنها  از نظر روحاني شكلشان نمي دهد بلكه همينطور مثل باري بردوش اينها  سنگين و سنگين تر مي شود.

و ديگر خدمتي كه از روي رقابت باشد.

 من بخواهم از كس ديگري جلو بزنم،از روي لجبازي كه  ديگر كسي نتواند اين خدمت را انجام بدهد و بخواهم براي كارم تاييديه بگيرم و به بقيه و شايد حتي به خدا بخواهم نشان بدهم كه ببين من چه خدمتي از دستم بر مي آيد ببين من چه كاري مي تونم انجام بدهم اين خدمت بدرد معتادان و بدرد انجمن نمي خورد اين خدمت ما را از نظر روحاني جلو نمي برد شكل نمي دهد روي همان پله باقي مي مانيم   و قتي ما خدمتي را انجام مي دهيم و ناراحتيم شايد حتي غر مي زنيم كه چرا من بايد اين كار را بكنم خيلي  افراد ديگر مي توانند اين كار را انجام بدهند يا من بهتر از اينها مي توانم انجام بدم و اين رفتار و طرز فكر وخدمت ما ، خدمت مسمومي است وما را كم كم مسموم مي كند و بعد ايمان ما و وفاداري ما و اعتماد ما وهمه چيز ما را زير سوال مي برد كم كم غريبه     مي شويم براي اينكه خدمت خطر ناكي را شروع كرديم و داريم انجام مي دهيم.

 ما نبايدخدمت را براي رسيدن به هدفهايمان قدرت ،مقام... انجام دهيم.

ما نبايد در پي خدمت بخصوصي باشيم،بايد در پي انضباط NA  باشيم.و دعا نكنيم كه خدايا مرا براي اين خدمت قدرت بده،بلكه دعا كنيم خدايا مرا قابل استفاده نگه دار براي هر كاري كه تحت هدايت تو باشد. (خداوند  كارگردان باشد نه اينكه به او نقش بدهيم)

چرا كه در خدمت بيمارگونه خود محوري نقش بازي مي كند،من مي خواهم كه در اين خدمت بر ديگران پيروز باشم چرا كه باور بيمار گونه طرز فكر ما را اينطور قالب داده و از منشاّش بيماري است و من معتاد بايد پيروز باشم و غرورم آسيب نخورد. مخصوصا اگر ازكسي رنجش داشته باشم نمي خواهم كه به او خدمت برسد كساني را تحريك مي كنم كه آنها خدمت بگيرند تا شخص مورد نظرنتواند خدمتي بگيرد.يا اينكه براي رسيدن به خدمت بعضي ها را زير دست و پا له مي كنم يا با موقعيتي كه دارم با وعده دادن از ديگران به عنوان نردبان براي  شهرت ،مقام وموقعيت بهتر خود استفاده مي كنم

 اشاره اي كنم كوتاه به اين كه خدمت چه نيست ،  وجمع بنديش مي كنم ،

خدمت سرزنش كردن،غر زدن،دستور دادن نيست.ازروي اجبار و ترس نيست.

 خدمتي كه ما انجام مي دهيم اعمال نيك ما اينها براي اين نيستند كه ما را به خدا و ديگران ثابت كنند اينها براي ما نجات دهنده نيستند اعمال و خدماتي كه يك انجمني انجام مي دهد ثمره ايمان اوست نه عامل  بوجود آورنده ايمان او ، اعمال نيك يك انجمني خدمتي كه يك انجمني مي كند نشان دهنده ايمان اوست نتيجه و ثمره ايمان اوست نه باعث ايجاد ايمان در او ، ما خدمت نمي كنيم براي اينكه خدا ما را نجات بدهد ما كارهاي نيك انجام نمي دهيم تا جايگاه خودمان را نزد خدا تغيير دهيم خودمان را به او نزديكتر كنيم ما چون مورد محبت واقع شديم محبت مي كنيم ما چون خدمت شديم خدمت مي كنيم همه اين را به خوبي مي دانيم   ابتد خداوند به ما محبت كرد ،وقتي  ما به اودشنام مي داديم  او جا نخورد  او اول   ما را محبت كرد  يادمان است كه وقتي تازه وارد بوديم.معتادان در حال بهبودي ما را پذيرفتند همانطور كه بوديم در آغوش گرفتند براي ما وقت گذاشتند،به درد دلهاي ما گوش دادند و ما را محبت كردند....

 ما اول با تسليم وپذيرش  فروتني با  تمايل ودركي كه از خداوند پيدا كرديم از او دعوت كرديم كه به قلب ما وارد شوددعاي آرامش و دعاي قدم سوم را بجا آورديم دعا كرديم كه خدايا من به تو محتاجم  اقرار كرديم كه ناتوان هستيم قادر به نجات خود وكارهاي نيك نيستيم پس به قلب من وارد شو و در قلب من بنشين سكان زندگي من را به دستت بگير مرا دگرگون كن از من آدم جديد بساز تا خود وديگران را دوست داشته باشم و با علاقه و اشتياق خدمت  كنم.

 از آن روز اصول روحاني قدم ها كه ابزار بهبودي هستنددر دست ماست براي اينكه ما را از نظر روحاني شكل بدهد هر روز خدا آن قلم ايمان را بر دارد و با آن چكش           الهي ايش به اين مجسمه ايمان ما بزند و آن قسمت هايي را كه بدرد نمي خورد بتراشد و اين مجسمه ايمان ما ، وفاداري ما واعتماد مابه خدا همينطور هر روز از روز گذشته زيباتر و زيباتر بشود.

 كتاب و نشريات مامي گويد ، دعا و پرستش، خدمت ، تمرين اصول روحاني ، مشاركت، كاركرد قدم ها،گوش دادن ومشورت با راهنما  اينها  ابزار خداوندهستند تا از مجسمه ايمان ما يك چيز بسيار زيبا بسازند بهتر بگويم ازسنگ ايمان ما كه از كوه  دنيا كنده شده مجسمه اي زيبا بسازند از وفاداري ما از اعتماد ما،

 از خداوند  بخواهيم كه واقعا ما را قدرت ببخشد ما را كمك كند هر جا كه هستيم در هر گروهي كه هستيم دست بكار بشويم در هر بخشي كه از ما بر مي آيد.

 خود من خدمتم را از نظافت و چيدن صندلي ها شروع كردم هنوز هم در نظافت و در مرتب و چيدن صندلي ها كمك مي كنم  و خيلي افتخار مي كنم به اين و اكنون كه چند سالي ا ز پاكي و بهبودي من مي گذرد و قدم ها را انتقال مي دهم باز  اينكارها را انجام مي دهم اينطور فكر نمي كنم كه الان ديگر من نظافت نبايد بكنم در شان من نيست در مقام من نيست .چنين چيزهايي در انجمن جايي ندارد .انجمن مي گويد آن كسي در ميان شما از همه بزرگتر است كه خادم ديگران است  اگر مي خواهيم كه در انجمن رشد بكنيم بايد فروتن بشويم خود را تحت هدايت خداوند قرار دهيم وطبق اصول انجمن پيش برويم چون انجمن مخالف متكبران است ،قبرستان خود محوري و غرور است.

 هر جا كه هستيم آستين ها را بالا بزنيم(آستين كوتاه را نمي گويم) هم ديگر را خدمت كنيم ، خانواده واجتماع را  با صميميت  خدمت كنيم اجازه بدهيم هوشياري و بيداري روحاني خدمت ما را آشكار كند چه عطايي به ما داده و چطورمي خواهد از ما در انجمن استفاده كند بعد  با اميد، ايمان و اعتماد از خداوند بخواهيم آن قدرت را به ما بدهد كه از اين ابزار  بتوانيم به خوبي استفاده بكنيم و بعد دست به دست هم شانه به شانه هم انجمن را پيش ببريم پيام خوش انجمن را برسانيم قلب هاي شكسته را مرحم بگذاريم آنهايي را كه به تسلي احتياج دارند تسلي بدهيم آنها را كه بايد دستشان را گرفت و از آتش و منجلاب اعتياد بيرون كشيد دستشان را بگيريم و آنها را بياوريم مثل خودمان بر روي ساحل نجات و در انجمن قرار دهيم و با هم آواز شادماني سر بدهيم خدا من و شما را فيض ببخشد كه آستينهاي روحاني خودمان را بالا بزنيم دست هاي خودمان را قوي كنيم زانوهاي لرزان را قوت بخشيم دلهاي ترسو را شجاعت دهيم و در پيش برد اهداف انجمن قدم برداريم تا قدرت وعظمت ومحبت خداوندبر معتادان آشكار شود كه او متفاوت است او بي نظيراست او بي همتاست.  

                                                                                                    آمين...

Pedram1behboudi.blogfa.com