وقتي مي خواهيم به آرامي وبي ادعا اعلام كنيم من معتاد درحال بهبودي هستم  انگار تمامي  قدرتهاي دنيا دست به دست هم مي دهند تا ا ول  به تو و سپس به بقيه ثابت كنند كه نه خبري نيست. تو همان آدم بدبخت و اسيرومعتاد سابقي با اين وصف كه تازه ريا كاري جديدي هم به ضعفها و نقص هايت افزوده اي همه وهمه برايت موضع مي گيرند و ما مي مانيم و نيروي برتر كه حمايت مان مي كند. 

اما وقتي مخالفان بيشتر مي شوند و اسامي تازه اي  مثل دوستان بهبودي، همكاران، اعضاء خانواده به شمار منتقدين ما مي پيوندند تا ثابت كنند كه ما هيچي نيستيم و فقط معتاد پر ادعايي هستيم كه اداي بهبودي را در مي آوريم ،

شايد خودمان هم باورمان شود كه حق با آنان است و كم كم سر در گريبان خود مي كنيم و در كنج خلوت دل مي سوزيم و با افكار درد ناك مايوس كننده خود را تغذيه مي كنيم و گاهي اوقات هم  از آنجا كه زورمان به ديگران نمي رسد و ديواري هم كوتاه تر از ديوار نيروي برتر يافت نمي شود همه كاسه كوزه ها را سر نيروي برتر مي شكنيم و شايد انجمن را به باد انتقاد و شلاق بگيريم و هزارو يك توجيه و انتقاد را  روانه، راهنما، دوستان بهبودي .... نماييم و كاملا سر گشته شويم. 

اما بگذار خيال خودم و خودت وهمه را براي هميشه راحت كنيم . بيا يك بار اين اعلان من معتاد در حال بهبودي را براي همه تفسير كنيم تا ديگر جايي براي تفسير مجدد باقي نماند پس دوست من منظور تو ومن از اين كه مي گوئيم من معتاد هستم اين ا ست.

وقتي مي گويم معتاد هستم : نمی خواهم به من ترحم کنیدبلکه می خواهم توانایی، استعداد و قدرت مراببینید ازمن پشتیبانی کنید وقتي مي گويم معتاد هستم :  داد نمي زنم كه مقدسم بلكه زمزمه مي كنم كه گم شده بودم و حال يافت شده ونجات پيدا كردم.  وقتي مي گويم معتاد هستم :  متكبرانه آن رااعلام نمي كنم بلكه فقط معترضم كه مي لغزم ونيازمندم تا نيروي برترهدايتم كند .

  وقتي مي گويم معتاد هستم:  تلاش ندارم تا قدرتم را ثابت كنم بلكه فقط اعتراف مي كنم كه ضعيفم و براي ادامه بهبودي به قدرت نيروي برتر نياز دارم .  وقتي مي گويم معتاد هستم:  به افتخارا تم فخر نمي كنم بلكه شكستهاي خود را مي پذيرم و اعلام مي كنم كه نياز دارم تا نيروي برتر زخم شكستهاي مرا باز سازي كند.  وقتي مي گويم معتاد هستم .

 ادعا نمي كنم كه كاملم بلكه اقرار مي كنم كه تهي هستم ولي با اين حال نيروي برتر مرا ارزشمند مي داند و مرا  مي پوشاند .  وقتي مي گويم معتاد هستم:  هنوز زخم دردها را در وجود خود احساس مي كنم همان ناله هايي كه هنوز در سينه من است اما اعلام  مي كنم كه نيروي برتر آن را درمان مي كند .  وقتي مي گويم معتاد هستم :  منظورم اين نيست كه از تو پاك تر و مقدس ترم بلكه اعتراف مي كنم كه معتادي بيش نيستم كه فيض نيكوي نيروي برتر را در يافت نموده ام و سلامت عقل به من باز گردانده مي شود .

  حالا خيالمان راحت شد پس با آرامش و فروتني با ذهني باز و حقيقت بين و دردمندي و پيروزي مي توانيم بگوييم يكNA  هستم معتاد در حال بهبودي و رشد.

منبع: Pedram1behboudi.blogfa.com